اطلاع از بروز شدن
شنبه 91 دی 23
با تبریک حلول ربیع الاول و آرزوی قبول عزاداریهای شما عزیزان در محرم و صفر...
از آنجا که پیامکِ «هرکس پایان ماه صفر را بشارت دهد، بهشت بر او واجب است» اشکالاتی دارد و باعث رواج بعضی خرافهها و امیدواری بدون دلیل به واجب شدن بهشت بر خبردهندهی پایان ماه صفر میشود، لازم است نکاتی را مورد توجه قرار دهیم:
اصل روایتی که در تفسیر روح البیان و نیز در کتاب المراقبات نقل شده و البته سندی برایش ذکر نشده، چنین است: «من بشرنى بخروج الصفر بشرته بالجنة» یعنی: «کسی که تمام شدن ماه صفر را به من بشارت دهد، بهشت را به او بشارت میدهم.»
در پیامکها مزبور، عباراتی مثل اینکه «پایان ماه صفر را به مسلمانی بشارت دهد» یا اینکه «بهشت بر او واجب است» زیاده نقل میشود که با اصل حدیث و عبارت پیامبر ـ بر فرض آنکه درست هم باشد ـ منافات دارد. زیرا در روایت مذکور، پیامبر بشارت ماه صفر به خودشان را ملاک میدانند، نه بشارت هرکسی به هرکسی حتی در آیندهها.
در ثانی و باز بر فرض صحت روایت، احتمالاً این موردی کاملاً شخصی بوده و برای یک واقعهی خاص بیان شده است. یعنی پیامبر میخواستهاند مسلمانان را به موقعیت یکی از اصحاب آشنا کنند و با علم الهی میدانستهاند که در آن لحظه چه کسی پایان یافتن ماه صفر را به ایشان خبر میدهند و چنین فرمودهاند.
شبیه این موضوع، روایتی است که شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع نقل میکند: روزی پیامبر اسلام در مسجد قبا در جمع عدهای از اصحاب فرموند: «اول من یدخل علیکم الساعة رجل من اهل الجنه» یعنی: «اولین کسی که اکنون وارد میشود، مردی از اهل بهشت است» چند نفر از اصحاب، از یک در مسجد خارج شدند تا از درِ دیگر وارد شوند تا همان کسی باشند که پیامبر فرموده است و اهل بهشت. پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عدهای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمودند: «إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه»یعنی: «اکنون عدهای برای وارد شدن به مسجد مسابقه گذاشتهاند، اما آن کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، اهل بهشت است» پس آن عده که خارج شده بودند، برگشتند و وارد مسجد شدند در حالی که ابوذر نیز با آنان بود.
پیامبر از آنان پرسید: «فی أی شهرٍ نحن من شهور الرومیه؟» یعنی: «ما در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟» ابوذر گفت: «یا رسول الله! از ماه آذار خارج شدهایم.» پیامبر فرمود: «ابوذر! من این را میدانستم، ولی دوست داشتم اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند. (علل الشرایع، ج1ص176)
همانطور که از متن روایت پیداست، در این ماجرا پیامبر میخواستهاند به نوعی مردم را به فضیلت ابوذر و بهشتی بودن او توجه دهند تا به نوعی فرهنگسازی کنند که چه کسانی با چه ویژگیهایی میتوانند اهل بهشت باشند.
حالا که سخن به اینجا رسید بد نیست این نکته را نیز متذکر شوم که خیلی از روایاتی که تحت عنوان طب ائمه نقل کردهاند، عمومیت ندارد. یعنی اینکه میگویند مثلاً در طب الصادق است که برای فلان بیماری باید فلان کار را کرد، نمیتواند نسخهای همهگیر باشد و هرکسی که همان بیماری را داشت بتواند از آن سود ببرد. به عبارت دیگر باید گفت که امام معصوم این نسخه را برای فردی خاص تجویز کرده است و نمیتواند در مورد تمام افراد کاربرد داشته باشد؛ مگر آنکه در روایات وارده گفته شده باشد که هرکس چنین دردی دارد، فلان کار را بکند.
مثلاً نقل است که فردی خدمت امام صادق علیه السلام از سردرد شکایت کرد. امام فرمود به حمام برو و هفت کفِ دست، آب گرم بردار و روی سرت بریز و با هر مرتبه بر پیامبر و آل او صلوات بفرست. حالا اگر این نسخه را برای هرکس که سردرد دارد، تجویز کنیم درست است؟ اگر کسی عمل کرد و خوب نشد، تکلیف چیست؟ آیا غیر از این است که نسبت به امام و علم او بدبین میشود؟ آیا فکر نمیکنیم که این نسخه، یک نسخهی کاملاً فردی و شخصی برای همان فرد بیمار مراجعه کننده به امام و با توجه به نوع سردردش بوده است؟ آیا در طبابت امروزی، اگر پزشک برای بیماری نسخهای نوشت، میتوانیم برای تمام کسانی که همان بیماری را دارند، همان نسخه را تجویز میکنیم؟